داستان کوتاه انگلیسی دزد همراه با ترجمه فارسی
An old lady went out shopping last
Tuesday. She came to a bank and saw a car near the door. A man got out
of it and went into the bank. She looked into the car. The keys were in
the lock.
The old lady took the keys and followed the man into the bank.
The man took a gun out of his pocket and said to the clerk, “Give me all the money.”
But the old lady did not see this. She went to the man, put the keys in
his hand and said, “Young man, you’re stupid! Never leave your keys in
your car: someone’s going to steal it!”
The man looked at the old woman for a few seconds. Then he looked at the
clerk—and then he took his keys, ran out of the bank, got into his car
and drove away quickly, without any money
ترجمه در ادامه
سه شنبه گذشته یک پیرزن برای خرید بیرون رفت. او به بانکی رفت و ماشینی را نزدیک در بانک دید. مردی از آن ماشین پیاده شد و به بانک رفت. پیرزن داخل ماشین را نگاه کرد. کلیدها روی قفل ماشین جا مانده بود.
پیرزن کلیدها را برداشت و به دنبال مرد وارد بانک شد.
مرد از جیبش اسلحهای بیرون آورد و به منشی بانک گفت : “همه پولها را بده.”
اما پیرزن این کار او را ندید. او به طرف مرد رفت، کلیدها را در دستش گذاشت و گفت : جوان، خیلی گیجی! هیچوقت کلیدهای ماشینت را در آنجا نگذار، هر کسی ببیند خیال دزدیدن ماشین به سرش می زند!
مرد چند ثانیهای به پیرزن نگاه کرد. سپس به منشی نگاه کرد و بعد کلیدهایش را گرفت، از بانک بیرون دوید، سوار ماشینش شد و بدون هیچ پولی به سرعت از آنجا دور شد.
[ بازدید : 1199 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]